۱۳۸۶ اسفند ۲۵, شنبه

تمرین شنا


و او افتاده در دریا پیوسته دست و پا می زند
و بر همگان آشکار که شناگر نیست بل تقلا می کند
و تو لب دریا لبخند بر لب منتظر که شنا بیاموزد
و بر همگان آشکار که قادری از غرق شدن بازش داری
و چه حاجت به حاشا که او هرگز شنا فرا نمی گیرد

حالا هی جان بکن در آب هی تلاش کن که غرق نشی
مگه میاد نجاتت بده؟ تو گویی میخواد رو پای خودت واسی
غافل از اینکه یارو این کاره است
فقط خبر نداره تا یوم قیامتم که صبر کنه تو شنا یاد نمی گیری

آخه عوضی چرا نمی فهمی یکی داره خفه میشه می میره؟
ده اگه حالیت بود که می رفتی نجاتش می دادی، تو که می تونی بخیل
حالا هی واستا اون لب بخند گور به گورت کنن ده
اون بمیره شنا یاد نمی گیره

تخم سگ نایست زل برن با اون لبخند شیطانی هرزه
اون تنه لشتو تکون بده برو مادر مرده رو نجات بده
منتظر چی هستی تخم نا بسم الله؟ که بچه یتیم شنا یاد بگیره؟
آخه اون حروم لقمه اگه عرضه داشت، که تا الآن شنا یاد گرفته بود

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ