۱۳۸۶ خرداد ۲۹, سه‌شنبه

آدمک خندان کلاه به سر

حقیر خودش هم از تکرار خودش خسته شده، می خواهد این بار گوشه ای از نوشته های سیمین دخت را به عاریه بگیرد. به گمان حقیر این گونه نوشتن ها کار هر تازه به دوران رسیده ای نیست و دست و پای سیمین دخت را همان به که طلا گرفت.

«... با پنج چهار گوش و سه گردک و دو سه گوش سه پهلو برابر، آدمک خندان کلاه به سری برایش کشیدم و با اشتیاق و هیجان برایش به هدیه بردم. لبخند مسخره ای بر روی لبش نقش بست و پرسید این چرا دماغ ندارد ...»

باشد که روحش قرین رحمت الهی شود که این گونه حیرت آور مو را از ماست که چه عرض کنم از یک پاتیل آش شعله قلم کار بیرون می کشد، سیمین دخت شیرازی را می گویم.

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ