۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۴, پنجشنبه

سگ

سگم مرد. آنقدرها هم سگ نبود البته. آنقدر ها هم نمرد البته. ولی سگ طوری داشتم که فکر می کردم دوستش دارم. ولی دیگر آخرهای عمرش است. جنب و جوشش را از دست داده. دمش کوتاه شده. حس بویائیش ضعیف شده. از سگ صفتی افتاده. قیافه اش به گربه بیشتر میماند تا سگ. دارد می میرد. آرام آرام. هم دوستش دارم هم ندارم. هم دوست دارم بمیرد هم دوست ندارم بمیرد. نه میتوانم صبر کنم که بمیرد. نه میتوانم صبر کنم که بمیرد. 

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ