در نوک قله،
با کمترین فشار هوای ممکن برای زنده ماندن،
زیر سردترین هوای متصور برای زیست،
بدون جیرهی آب کافی،
روی قلوه سنگی تیز،
بی غذا،
به تنهایی
نشسته بود و خیره هلیکوپتری را مینگریست که منتظر ورودش چرخ میزد. نمیخواست از نوک قله کوه نزول کند. ولو شده در زجر و عذاب.