- اونا همشون نوشیدنی سردهها.
- میدونم دارم فکر میکنم نوشیدنی سرد بگیرم یا گرم.
به طبع خندیدم. آخر مگر میشود آدم نداند نوشیدنی سرد میخواهد یا گرم. مثل این است که ندانی در لحظه بیرون رفتن را دوست داری یا در خانه ماندن. کار فکری کردن دوست داری یا کار بدنی. جنگل دوست داری یا بیابان. فراری دوست داری یا یک ماشین در حد متوسط جامعه. راستیها را ترجیح میدهی یا چپیها. آخر مگر میشود! سوال از این سادهتر هم مگر هست. سرد یا گرم؟ ولی همین کارش باعث شد منی که در حضیض بوده و هر آینه قصد خودکشی داشتم به یکباره تمام نداشتنهایم را فراموش کنم و به زندگی واقعی برگردم. چه بسا همینکه من هنوز میتوانستم تشخیص دهم نوشیدنی سرد میخواهم یا گرم نشان میداد هنوز زندهام. چه بسا حرفش واقعن اینقدر خنده داشت. چه بسا دنبال بهانه میگشتم که به زندگیام خاتمه ندهم. چه بسا این فقط یک هماتفاقی بوده باشد. چه بسا نه.
فرقی هم نمیکرد آدم همیشه میداند نوشیدنی سرد میخواهد یا گرم. همیشه.
فرقی هم نمیکرد آدم همیشه میداند نوشیدنی سرد میخواهد یا گرم. همیشه.