۱۳۸۷ مرداد ۱۴, دوشنبه

بعد از مرگم

حسن که رفته بود، مخ برنامه‌نویسش را زدم و به‌جای حذف حرف ث، برنامه‌ای نوشت که متون زیر را خودکار تولید کرد که بعد از مرگم بدهم چاپ کنند و معروف شوم:

و آیا تصعید در عالم واقع اکثریت مفهوم دارد یا در عالم معنا؟
حقیر معتقد است در عالم واقع و اساسی‌ترین ادله با رجوع به دیالیکتیک چنانچه برهان بر معنای چگالش آوریم خود بخود است که منظور می‌رسد. چگالش همان یک‌ راست تغییر کردن از فراگیری تام به جمعیت است که پر واضح است که صدق به واقع از این تعریف معنادار بودن در واقعیت کذا را روشن می‌کند. پس در راه کشف مصداق بر می‌آییم. به حال و آینده بسیار نزدیک خود بنگر مگر نه این است که هر روز جمعیت قائم به ذات گوشت تو با نفوذ بیرحمانه‌ی سرما چندین برابر شده؟ بلاخص نیمه‌ی شب که پارپاره‌ی وجودت تسلیم این محق می‌شود. منفی بیست و هشت کم نیست.

و آیا چگالش در عالم واقع اکثریت مفهوم دارد یا در عالم معنا؟
حقیر معتقد است در عالم واقع و اساسی‌ترین ادله با رجوع به دیالیکتیک چنانچه برهان بر معنای تصعید آوریم خود بخود است که منظور می‌رسد. تصعید همان یک راست نغییر کردن از جمعیت به فراگیری تام است که پر واضح است که صدق به واقع از این تعریف معنادار بودن در واقعیت کذا را روشن می‌کند. پس در راه کشف مصداق بر می‌آییم. به حال و آینده بسیار نزدیک خود بنگر مگر نه این است که هر روز جمعیت قائم به ذات گوشت تو در اشعه‌های ساطع از خورشید مستقیما فرافکن شده؟ بالاخص نیمه‌ی روز که پارپاره‌ی مغزت تسلیم این محق می‌شود. چهل و دو کم نیست.

فکر کنم هنوز خرده‌ای کار دارد، برنامه را می‌گویم.

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ