۱۳۸۸ مهر ۴, شنبه
آبرو
تصمیم گرفته بود حروف زیادی، بیمعنی و هویت و مسخره را از زبان فارسی حذف کند. ث، ح، ذ، ص، ض، ط، ظ، غ. به نزرش بیست و چهار هرف کافی بود و باقی ازافه. معتقد بود احمقانهتر از این نمیشود که دو حرف با یک صدا و با دو شکل مختلف وجود داشته باشد، چه رسد به سه یا چهار شکل. برایش خنده دار بود. از همان بچگی هم دیکته صفر میشد. حداقل بیست غلط را داشت. بعدها فهمید که چرا صفر میشود ولی اولها متوجه نبود. معلم وقیحش انتظار داشت نماز گزاردن را با "ز"ی "ر"ای بنویسد و جا گذاشتن را با ذال. هرچند باورش سخت بود ولی به طور جدی این انتظار میرفت. آن قدر زور زدند که آخر در یک نامهی اداری فیض را با یک دستهی طاظایی روی ضاد نوشت و آبرویش رفت.