۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه

طبقات اجتماعی


بعضی ها طوری نگاهت می کنند که انگار پررو ترین و بی فرهنگ ترین آدمی هستی که هست و همان به که در جنگل با ببران و پلنگان زندگی می کردی. برخی دیگر در چشمانشان تعجب موج که چه عرض کنم چرخ و فلک می زند، تو گویی با هیچ یک از منطق هایی که یاد گرفته اند هم خوانی نداری. برخی خود خواهی و بی توجهیت حرصشان را در می آورد و هر آینه با مشت و لگد به جانت می افتند. برخی لبخند می زنند و با خود فکر می کنند «ما که جوان بودیم از طرق دیگر جلب توجه می کردیم، آخی». برخی مسائل مهم تر از تویی دارند برای گیر دادن. برخی باورشان نمی شود. اکثرن خم به ابرو می آورند. بعضی دیگر با لهجه یزدی در درون می گویند «اینا از دیوونه خونه اومدن». برخی انگار کورند و کرند و تو برایشان هیچ فرقی نداری. برخی هم که، بدبختند، ام په سه پلیر در گوششان است. بعضی در روحت می گویند «اه بازم که این اومد» و این ها همه فقط و فقط برای این است که گوشیت خراب است و جز با بلند گو کار نمی کند.

تقدیم به تنها مسعودم

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ