۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه

جشنواره ی آبجو


از سگ کمتر است، آمده به من می گوید "پل مک پل سالوادور شینوا اسمیت" را می شناسم؟ گفتم نه. گفت: «ای وای! چطور نمی شناسی؟ مگر ممکن است؟» گفتم که حالا کیست؟ و جواب داد که بنیان گذار سبک "پست هیومنیمالیزم" است. پرسیدم پست هیومنیمالیزم دیگر چه صیغه ای است؟ گفت: «ای وای چطور نمی دانی؟»‌ گفتم که خفه شود و دست از سرم بردارد.

ته خران دربار شاه به سرش می ارزد، آمده روزی دیگر، می گوید:‌ «یک کشف جدیدی کردم.» پرسیدم که چه کشف جدیدی کرده است و جواب داد که اخیرن کشف کرده آدمیان جملگی چند همسری را ترجیح می دهند. پرسیدم که چطور به این حقیقت واضح تر از خورشید نایل آمده است و جواب داد که عشق بدون خیانت وجود ندارد. گفتم چگونه؟‌ گفت:‌‌ «فقط یک مثال بیاور از عشق بدون خیانت.» گفتم که خفه شود و دست از سرم بردارد.

دیروز تخم نا بسم الله را دیدم دوباره. گفتم سلام، جواب نداد. گفتم دارم می روم جشنواره ی آبجو و اگر می آید بیاید برویم. جواب داد که دیگر به سلام و خدافظی اعتقادی ندارد. پرسیدم چگونه؟ جواب داد به هیچ دردی می خورد جز وقت تلف کردن. گفتم که سلام سلامتی می آورد و متذکر شد که جدی است. جواب دادم: «من دارم می روم جشنواره ی آبجو و اگر می آیی بیا وگرنه خفه شو و دست از سر کچل و بی کلاه ما بردار.»

تقدیم به یکه تازم، سید بهزاد سجادی.

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ