۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

عصر امپراتورها


مرادقلی قومی نظریه های جالبی راجع به بازی عصر امپراتورها دارد. او، مرادقلی را می گویم، معتقد است که روش بردن منحصر می شود به باز بودن بی نهایت فکر. تمام پیش فرض های زندگی معمولی را در بازی باید دور ریخت. مثلن اصلا بد نیست منابع طبیعی خود را احتکار کرده، از منابع حریف بدزدیم. دوستی با دشمن مشترک برای رسیدن به هدف، حلال که نه، واجب مطلق است. پاسی هم نباید از آموزش و پرورش نیروی نظامی در زمین حریف کوتاهی کنیم. در همان حال که نفت بی انتهای دشمن را به یغما می بریم بایستی مخ بازیکنان حریف را هم در راستای هدف بزنیم و همراه خود سازیم. درست است که ما گاز طبیعی زیاد داریم و موقعیت سوق الجیشیمان حرف ندارد و بر خلاف دشمن صرفه جویی در آب را اصلن نمی دانیم با کدام س می نویسند و تولید نا خالص داخلیمان سر به فلک که نه، به خدایان رسیده و برای اثبات قدرتمان حتی لازم نیست بجنگیم و دومین بزرگترین بندر طبیعی نقشه را داریم، اما حتی برای یک لحظه هم نباید از حمله به نیروهای حتی غیر مسلح دشمن کوتاهی کنیم. پدر سوختگی اصل مسلم بازی است. تا جایی که حریف فقط از راه حملات انتحاری بتواند ته مانده ی همه چیزش را جمع کند و با فتوای چهار فرزند یا بیشتر زنده بماند. تا جایی که تنها راهی که برایمان باقی بماند ضعیف کردن حریف با جذب نیروهای باهوش و قویش باشد. تا جایی که در زمین دشمن جنگ داخلی راه بیفتد و تفریح روزانمان خواندن خبر های تازه از کشور حریف باشد و با خیال راحت لم داده، آفتابمان را بگیریم و انتقاد کنیم از شنکنجه های جسمی و روانی دشمن که تیر پس تیر بر سر و صورت و مردانگی و زنانگی نیروهای غیر مسلح از همه جا بی خبرش وارد می کند. تا جایی که فرزندان کشور حریف که جنگ خونین به سنشان قد نمی دهد، خاطره ی جنگ آن چنان در اعماق وجودشان رسوخ کرده باشد که با تلنگری لرزه به اندامشان بیفتد، در حالی که طمع آزادی را حتی برای لحظه ای هر چند کوتاه نچشیده اند. او، مرادقلی را می گویم، معتقد است برای بردن در بازی عصر امپراتور ها از هیچ فرصتی نباید فرو گذاری کرد و هر حربه ای هدف را توجیه می کند. اگر از راه زمینی نشد از راه هوایی ورنه با شستشوی مغزی و امثالهم.

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ