در چمچراغآباد تنوع لباس آنقدری زیاد شده بود که لباسهای تازه خریداری شدهای که صاحبانشان را به منتهای لذت در چند لحظه میرساندند، در کمتر از یک هفته دلشان را میزدند و لباسها با طرحهای جدید جایگزینشان میشدند. گزینهها آنقدر زیاد بود که اطمینان هر چند نسبی از انتخاب مناسب، نا ممکن شده بود. برخی که قد بلندتری داشتند و مسائل را از بالا و با زاویهی دید مخصوص به خودشان میدیدند، بانگ اعتراض برآوردند که جدای ساعتها وقتی که تلف انتخاب میشود و پوچی آنچه سبب به خود بالیدن کاذب میشود، دیگر مصرف بیشتر از نیاز مردمکان چمچراغآباد را که نمیتوان انکار کرد. این بلندقدان سالها جنگیدند و کشته شدند و در راستای هدف مبارزهی غیر مسلحانه کردند و رفتند وآمدند و بعضن کجروی کردند و اینها تا موفق شدند حرف را به کرسی بنشانند و طرحی تصویب شد مبنی بر اینکه زین پس در طراحی تمامی پوشاک فقط از یک رنگ میتوان استفاده کرد و بالاپوش، فقط بیآستین و آستین کوتاه و آستین بلند میشود و دو اندازه برای شلوار و دو برای دامن مجاز است و پانزده سال زندان برای خاطی در نظر گرفته شد. طبق معمول صد سال گذشت. مردمکان شهر چمچراغآباد اصلن یادشان رفته بود لباس میتواند دو رنگ هم داشته باشد. از خدابیخبر خلاقی، طرحی بس جذاب برای لباسی بس رسمی داد. اما، بدبخت، از زرد و خاکستری با هم استفاده کرد و محکوم به پانزده سال زندان شد. برخی که قد بلندتری داشتند و مسائل را از بالا و با زاویهی دید مخصوص به خودشان میدیدند، بانگ اعتراض برآوردند که این قانون مسخرهی ضد حقوق بشری باید هر چه سریعتر برداشته، جوان خلاق مملکت آزاد گردد. این بلندقدان سالها جنگیدند و کشته شدند و در راستای هدف مبارزهی غیر مسلحانه کردند و رفتند وآمدند و بعضن کجروی کردند و اینها تا موفق شدند حرف را به کرسی بنشانند و جوان از زندان آزاد شد. جوان خلاق الگوی جوانان معمولی دیگری شد و در کمتر از چند سال تنوع لباس حتی بیشتر از قبل شد که هیچ، میلیونها روش جامه بر تن کردن هم وارد قافله شد و دست بالای دست زیاد است. برخی که قد بلندتری داشتند بانگ اعتراض برآوردند.