مورچه گفت -که با چهار پنج مورچهی دیگر داشت خرده نانی را میکشید که از روی میز به لانه ببرد و اوایل مسیر صاف بود و سختی، فقط سنگینی خرده نان بود و به یکباره جهان نود درجه چرخید و خودش بالای نان ماند و ۴ ۵ مورچهی دیگر زیر نان و تمام زور خود را میزدند ولی، همه با هم پرت شدند- و جان به جانآفرین تسلیم کرد.