وقتی پیاده میروم، از تمام ماشینرانها و کامیونها و دوچرخهسواران و موتوریها بیزارم.
وقتی سوار دوچرخهام، از مواجهِ با ماشین و آدم و کامیون و دوچرخه، حال اشمئزاز بهم دست میدهد.
وقتی سوار بر موتورم، از هر چه پیاده و ماشینران و کامیون و دوچرخهسوار است نفرت دارم.
وقتی ماشین میرانم، دلم میخواهد سر به تن رانندهکامیونها و دوچرخهرانها و پیادهها و موتورسواران نباشد.
اما وقتی کامیونم را میرانم، هیچ مشکلی با بقیهی روندهها ندارم.