کفتارصفتهای بیهمهچیز. لعنت بر چهرهی کریهتان که لیاقت بد و بیراه هم ندارد که بیراه که نیست هیچ، از سرتان هم زیاد است. لاشخورهای مزدور. آوردن اسمتان بر زبان عرق شرم بر پیشانی مینشاند. ای متوحشین کوتاهعقل، بسوزد پدر و مادر و جد و آبادتان که تیشه به ریشه میزنید و گردنتان چنان کلفت است که سرتان را همچنان بلند نگه میدارد. ای مرتجعین بزدل که روزی از دهان بر میگیرید و حتی چروک شرمی بر چهرهی ملعونتان نقش نمیبندد. دهان که باز میکنید لرزه به اندام میافتد و لجن به سفره. ادای دین که سهل است قضای واجب هم نمیکنید و چهار پایه زیر پایتان گذاشتید که قدتان را از این هم که هست بلندتر نشان دهید. منافقان کممایه که نه بیمایه. آنقدر در باتلاقمان فرو بردید که خدایگان هم دست به دست هم دهند بیرونمان نمیتوانند بیاوردند. یاغیهای مفتخور. تف بر صورتتان انداختن مناعت طبع میخواهد و نه هر طبعی، نه طبع آهن و نه طبع زر که طبع سندان. بیهمهچیزهای کفتارصفت.