همانطور که همگان میدانند، اول نادیدهمان گرفتند و پس مسخرهمان کردند. در فاز ایستادن با تمام قوا جلومان بودند. لامذهبها قوایشان نامتناهی بود. کم نمیآوردند. لت و پار میکردند و هر صد سال خراش کوچکی بر گوشهی بیاهمیتی از مجموعشان میافتاد. تخم نابسماللهها شرم حالیشان نبود. تار و مار و له و په و درب و داغان و کت و کور و پاره و پوره و خونین و مالین میکردند و به نعل خرهایشان هم نمیگرفتندمان. حرامزادهها رحم داشتن که در سرشان بخورد، آدم نبودند که اصلن حیوان هم نبودند. بیپدرها مشتی خلایق بیهنر بودند که از حیوانیت همانقدر بو برده بودند که فیل از پریدن و عقاب از خزیدن و خر از فریاد شادی زدن. همانطور که همگان میدانند، فاز بعد فاز پیروزی بود اما سگمذهبها حتی جزیی از همگان هم نبودند.