۱۳۸۷ آذر ۱۸, دوشنبه

دو سوی دیوار افلاطون

قرار گذاشته بودند در یک لحظه، تمام مردم جهان یک آرزوی مشترک کنند. مثلن اینکه باران ببارد. می‌خواستند ببینند آیا اگر همه یک‌چیز را بخواهند تمام کاینات هستی دست به دست هم می‌دهند تا به آن برسند یا نه. گروهی کارشکن این را خرافات دانسته و حاضر نبودند در آن لحظه‌ی خاص، آن چیز را بخواهند. کارشکنان با استفاده از شعار «مرگ بر خرافه» روز به روز جمعیتشان را بیش‌تر می‌کردند، تا اینکه در لحظه‌ی کذا، نیمی از جمعیت جهان آرزو کردند و نیمی شعار دادند. آرزو برآورده نشد. نیمه‌ی اول معتقد بودند ایراد از یک‌صدا نبودن همه بوده و نیمه‌ی دوم سربلند، فکر می‌کردند پیروز میدانند.

بايگانی وبلاگ

جستجوی این وبلاگ